یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود !
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesفروردين 1396تير 1392 خرداد 1392 بهمن 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390 اسفند 1389 Authorsدر پی نورLinks
نهضت عاشورا LinkDump
نورالهدي کاربران آنلاين:
بازدیدها :
|